به مناسبت روز بزرگداشت شهدا صورت گرفت: دیدار دکتر فتح طاهری با خانواده شهید سیاهکالی مرادی
در واپسین روزهای سال 1400 و به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، دکتر علی فتح طاهری رئیس دانشگاه جامع علمی کاربردی استان قزوین با حضور در منزل پدری شهید حمید سیاهکالی مرادی با خانواده معزز این شهید بزرگوار دیدار کرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه جامع علمی کاربردی استان قزوین، در این دیدار دکتر فتح طاهری اظهار داشت: تمام برکات و آثاری که از شهدا و خون شهدا در جامعه جاریست از برکات وجود نازنین پدر و مادر شهداست که این گوهرهای ناب را در دامان پاک خود و با لقمه حلال و اخلاق و رفتار نیکوی خود پرورش دادهاند. وی تاکید کرد: خداوند حتما این ایثار و از خودگذشتگی پدران و مادران شهدا را به بهترین وجه جبران میکند و به ازای تمام سختیها و رنجهایی که در فراق فرزند دلبندشان میکشند، درجات اعلایی در بهشت برین نوید می دهد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: یاد و نام و تصویر زیبای شهید حمید سیاهکالی که از دانشجویان خلاق و با اخلاق و ورزشکار و ساعی دانشگاه جامع علمی کاربردی استان قزوین در تمام زمینهها بودهاند، در این دانشگاه همواره میدرخشد و این شهید عزیز زینت دانشگاه و استان قزوین است. بارها شاهد هستیم که دوستداران شهید از شهرهای مختلف به شوق زیارت مزار این شهید عزیز به گلزار شهدای قزوین سفر میکنند و میزبانی این عزیزان افتخار ماست.
در این دیدار مادر شهید حمید سیاهکالی ضمن تشکر از حضور رییس دانشگاه و هیات همراه به بیان خاطراتی از فرزند شهیدش پرداخت و گفت: مهمترین ویژگی حمید اخلاق و رفتار بزرگمنشانه او بود که با همه به مهربانی و احترام رفتار میکرد بویژه با افراد فقیر و زیردستانش و احترام ویژهای به آنان داشت.
مادر این شهید بزرگوار افزود: حمید یک انسان خستگی ناپذیر بود و دائم در حال تلاش و کار و مطالعه و برگزاری هیات و مسجد سازی و مربیگری کاراته و کمک به پدر در باغداری بود. وقتی میگفتم مامان جان کمی استراحت کن و اینقدر خودت را اذیت نکن میگفت عمر ما کوتاهه و باید هرچه میتوانیم در این مدت کوتاه انجام بدیم! حمید از اول هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت و مدام به فکر کمک به دیگران بود هر پولی که به دست میآورد با فقرا و نیازمندان شریک میشد.
مادر شهید سیاهکالی مرادی افزود: هر موقع ناراحتی داشته باشم حمید به خوابم میآید و کمکم میکند. مدتی پدر حمید بیمار بود و ما نمیتوانستیم با دوست داران حمید در خانه دیدار داشته باشیم. حمید به خوابم آمد و گفت مادر جان چرا در خانه را به روی دوستانم بستید؟! افراد از شهرهای مختلف به احترام شهید به دیدار ما میایند و ما را شرمنده میکنند.
